من دیوانه نیستم

رفیق

جمعه, ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۵:۰۱ ب.ظ
میخواهم لباسم را بپوشم و بروم کمی قدم بزنم بی هدف... حین لباس پوشیدن به این فکر میکنم چرا نباید رفیقی در این شهر برایم مانده باشد چرا همه آنها به شهر دیگری رفتند؟ آدم بدون رفیق مثل آدم از گردن به پایین فلج می ماند کارش می شود فقط دیدن سقف بالای سرش و حرف زدن با خودش... دکمه آخر پیراهنم را که می‌بندم پیش خودم میگویم باید بروم سراغ سنتور خاک گرفته ام دوباره باید یادگیری را شروع کنم.
 شاید از فردا شروع کنم. آدم که تنها میشود سراغ خاک گرفته ها را میگیرد.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۸/۰۲/۲۰

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی