حقیقتا تحمل این حجم از سنگینی شعر همخواب وحشی بافقی در تصور نگنجد!
حاجی حالا خودت هیچ بفکر تحمل ما میبودی!
حقیقتا تحمل این حجم از سنگینی شعر همخواب وحشی بافقی در تصور نگنجد!
حاجی حالا خودت هیچ بفکر تحمل ما میبودی!
این روزا بغض عجیبی دارم مثل پیرمردی که آخر عمر نگاه میکند به دستاوردش و میفهمد تنها داشته اش عکسهای توست
اقای ستار باید بگم منم قبول دارم که میشه با چشمای تو قدیمیا رو تازه کرد!
صدای ستار اهنگهای قدیمیش ساعت 2 نیمه شب مرور خاطرات اما چشمی در کار نیست
قدیمیا بوی نا گرفتن!
کاش وزیر بهداشت بفهمه من کیلومترها دورتر دارم باهات قدم میزنم رعایت یک متر فاصله که دیگه شده آرزو!
من از تمام راههایی که باید میرفتم و نرفتم شرمگینم تو از نماندنت غمگین
کاش برمیگشتیم به راههای نرفته به ماندن های بی دلیل به قدم زدن های بی هدف به تلو تلو خوردن های با خنده تو را میان پاییز تو را در میان