روزنوشت ۲۵
پنجشنبه, ۲ مرداد ۱۳۹۹، ۰۳:۲۳ ب.ظ
دراز کشیدم و ساعتها زل زدم به عکس وبلاگت( چون عکس دیگه ای ازت ندارم) بهت فکر نمیکنم دیگه برام اهمیتی نداری فراموشت کردم و توی همه این روزها و ماهها مثل الان تلاش کردم برای دروغ گفتن به خودم اما کیه که یه کشیده بخوابونه زیر گوشت تا بفهمی مقوله فکر و دل از هم سواست.چیکار کنیم با این دل بی صاحاب که هرچی دروغ میگیم باور نمیکنه
۹۹/۰۵/۰۲