من دیوانه نیستم

قهوه ات را سرد بنوش!

دوشنبه, ۱۰ شهریور ۱۳۹۹، ۱۰:۲۶ ب.ظ

نمی‌دونم چی شد این وقت شب یاد علی رشتی افتادم علی متولد شیراز بود رشت زندگی میکرد و قزوین درس میخوند موهاش بلند بود با ریش بلند لاغراندام بود با یه کلاه برت فرانسوی روی سرش رابطه ش با باباش خوب نبود هیچ دوستی نداشت وقتایی که میومد خوابگاه با هم می‌رفتیم کافه روبروی دانشگاه. تنها حرفی که بینمون رد و بدل می‌شد قهوه ای بود که می‌خوردیم و سیگار بهمن پایه کوتاهی بود که می‌کشیدیم!روزای آخری که باهم بودیم پدرش فوت شد بعد از اون دیگه ندیدمش کافه روبروی دانشگاه هم پلمپ شد...

تا اون روز نمی‌دونستم قهوه و سیگار می‌تونه رابطه دونفر رو جوری بهم گره بزنه که بعد از رفتنش تو هم دل بکنی و بری ، دیگه اون شهر جای موندن نبود

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۰۶/۱۰

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی