نمیدونم چی شد این وقت شب یاد علی رشتی افتادم علی متولد شیراز بود رشت زندگی میکرد و قزوین درس میخوند موهاش بلند بود با ریش بلند لاغراندام بود با یه کلاه برت فرانسوی روی سرش رابطه ش با باباش خوب نبود هیچ دوستی نداشت وقتایی که میومد خوابگاه با هم میرفتیم کافه روبروی دانشگاه. تنها حرفی که بینمون رد و بدل میشد قهوه ای بود که میخوردیم و سیگار بهمن پایه کوتاهی بود که میکشیدیم!روزای آخری که باهم بودیم پدرش فوت شد بعد از اون دیگه ندیدمش کافه روبروی دانشگاه هم پلمپ شد...
تا اون روز نمیدونستم قهوه و سیگار میتونه رابطه دونفر رو جوری بهم گره بزنه که بعد از رفتنش تو هم دل بکنی و بری ، دیگه اون شهر جای موندن نبود