من دیوانه نیستم

۱۹ مطلب در اسفند ۱۳۹۷ ثبت شده است

از امروز هرچه برای تو می‌نویسم بوی بهار خواهد داد و صدایش، صدای باران بهاری 
تو خودت زمستان بودی حال آنکه با خنده هایت شکوفه های بهارنارنج به ارمغان می آوردی
این بی شک معجزه تو بود!

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ اسفند ۹۷ ، ۰۹:۲۱
شاید برات جالب باشه اما دیروز به اندازه تمام روزهای عمرم خندیدم و دل درد شدم و اصلا برام مهم نبود این جماعت همیشه متعجب گمشده در سیاهی ها چی فکر می کنند
از همه اینها که بگذریم به قول یه بزرگی، رفیق خوب اونیه که با حال بد بری با دل درد برگردی :)
پ.ن:
ای دیده به دیدار تو شاد
باغ جانت همه وقت از اثر صحبت دوست 
تازه ، عطر افشان 
گلباران باد
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ اسفند ۹۷ ، ۱۰:۱۶

عارضم به خدمتت که همیشه نمیشه اونجوری که دوست داری بشه اینو پدر فرمودن

اما قبلاً مضمون این حرف رو با صدای استاد شجریان هم شنیده بودم ،

بهار دلکش رسید و دل بجا نباشد...

به هرحال قرار نیست دل همیشه همون دل بهاری باشه 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ اسفند ۹۷ ، ۰۸:۴۵
گاهی به سنگینی بار نوشته های روی در یخچال فکر میکنم و آن امضای زیر دوستت دارم،  که میخواهی بگویی این دوستت دارم مختص من است با امضای من... که اگر این امضا را نداشت باورش نکن، جعلی ست، دروغ است.
خوشحالم که نامه هایت تاریخ ندارند!...

دوستت دارم
امضا
بدون تاریخ

 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ اسفند ۹۷ ، ۰۹:۱۶

راستش ته دلم میدونستم که دوباره میبینمش، برای همین وقتی سوار اتوبوس شد چند لحظه بعد، از پله های اتوبوس رفتم بالا، تا مطمئن شم جایی که نشسته راحته. نشسته بود کنار یه زن چادری، حواسش نبود، سرش تو گوشی بود. نگاهش کردم و اومدم پایین ...بعدا گفت که زن چادری بهش گفته که آقاتون اومده بود بالا، انگاری باهاتون کار داشته... 

حالا که خوب فکر میکنم اون روز فقط برای اینکه خیالم راحت بشه نیومدم بالا مثل وقتی بود که میری سراغ یخچال، درشو بی دلیل باز می‌کنی و نمیدونی چی میخوای....

اما دلیلشو الان بهتر میفهمم، من داشتم به خودم دروغ میگفتم. اون لحظه از پله های اتوبوس رفتم بالا تا فقط برای آخرین بار ببینمش.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ اسفند ۹۷ ، ۱۰:۰۶
خب که چه، به کجای بهار برمیخورد نیامدنت...
به جز پروانه ای،
که دیگر گلی برای همنشینی پیدا نخواهد کرد!

#از_میان_شلوغیها
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ اسفند ۹۷ ، ۰۷:۴۶

می‌دونی از نظر من دو نوع باخت وجود داره؛  یکی باختن با اختلاف کم، که من اسمشو گذاشتم باخت قابل جبران ... از همون باخت های یک هیچ همیشگی که آدم به خودش دلداری میده و میگه چیزی نیست، دفعه بعد جبرانش میکنم. اما نوع بعدی، من اسمشو گذاشتم نابودی... باختن با اختلاف زیاد...از همونا که دیگه نمیشه کمر راست کرد...

 آره آقا، این نوعشو واسه دشمناتون هم آرزو نکنید.


۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ اسفند ۹۷ ، ۱۰:۰۱

ما هم مثل حضرت حافظ معتقدیم هر وقت خوش که دست دهد مغتنم شمار، خوشتر ز عیش و صحبت و باغ و بهار چیست

بهار که میاد آدما بچه میشن کله شون بوی قرمه سبزی میگیره از نو. این ایام ، ایام رها کردنه بدون عذاب وجدان و عاقبت اندیشی... این ایام، ایام بستن دست و پای عقله باید بهش مرخصی اجباری داد. اخه خیام همچنین بیراه هم نگفته؛ چون عاقبت کار جهان نیستی است، انگار که نیستی، چو هستی خوش باش...

آره بابا دنیای آدم بزرگا خوش نمی‌گذره 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ اسفند ۹۷ ، ۱۱:۴۴
اگر همه لبخند بزنند، دنیا زیباتر می شود اما فقط یک نفر میتواند با لبخندش دنیا را بهشت کند...
#از_میان_شلوغیها

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ اسفند ۹۷ ، ۱۰:۲۸

+ من با تو خوشبخت ترینم

- پس زود نمیر!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ اسفند ۹۷ ، ۰۷:۴۹