بوی اسفند که بلند میشد مادربزرگ میگفت ننه قدیما عید که می رسید همه میگفتن یه سال دیگه از عمرمون کم شد غم و غصه ته دلشون لونه می کرد هرچند بظاهر همه شاد بودن از شکفتن سبزه و گل و گیاه...
این روزا اما مادربزرگی نیست تا بهش بگم غم و غصه گذشتن عمر، مال وقتی بود که سرتاسر سال حال دلت خوب بود اما حالا دل خوش سیری چند؟!