من دیوانه نیستم

ما هم مثل حضرت حافظ معتقدیم هر وقت خوش که دست دهد مغتنم شمار، خوشتر ز عیش و صحبت و باغ و بهار چیست

بهار که میاد آدما بچه میشن کله شون بوی قرمه سبزی میگیره از نو. این ایام ، ایام رها کردنه بدون عذاب وجدان و عاقبت اندیشی... این ایام، ایام بستن دست و پای عقله باید بهش مرخصی اجباری داد. اخه خیام همچنین بیراه هم نگفته؛ چون عاقبت کار جهان نیستی است، انگار که نیستی، چو هستی خوش باش...

آره بابا دنیای آدم بزرگا خوش نمی‌گذره 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ اسفند ۹۷ ، ۱۱:۴۴
اگر همه لبخند بزنند، دنیا زیباتر می شود اما فقط یک نفر میتواند با لبخندش دنیا را بهشت کند...
#از_میان_شلوغیها

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ اسفند ۹۷ ، ۱۰:۲۸

+ من با تو خوشبخت ترینم

- پس زود نمیر!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ اسفند ۹۷ ، ۰۷:۴۹
جایی از کتاب جز از کل تولتز میگه خود تلاش برای فراموشی باعث یادآوری خاطرات میشه و لذا وارد بازی پیچیده ای میشی به نام فراموش کردن فراموشی من حتی اگر تلاش کنم برای فراموش کردن فراموشی بازم با خنده هات نمیتونم کاری کنم
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ اسفند ۹۷ ، ۰۷:۴۸
جایی از داستان، میرجان توی خیال‌بافی هاش به گراناز میگه تو سرزمین من بودی، ولایت من، پدر و مادرم بودی، خویش‌وقوم و دارایی‌ام که به تاراج دیگران رفتی ...
سرزمین من! حس تعلقی که در این جمله هست وصف ناشدنیه آدمی که سرزمین نداره ریشه هم نداره و آدمی که ریشه نداشته باشه به زودی خشک میشه ... و چی بهتر از اینکه ریشه آدمی در وجود معشوقش باشه.
 در ادامه وقتی که اشک توی چشماش جمع میشه به بیابون میزنه و میگه شب ظلمانی تنها محرم آدم های رو به ویرانی ست.
 ویران!!!

پ.ن: به دادم برس تو ای قلب سوگوار من...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ اسفند ۹۷ ، ۰۹:۴۱
+ اگر شراب خوری جرعه ای فشان بر خاک...
- نه جانم, تا قطره آخرشم بخور که همه به فکر منفعت خویشند. همون جرعه ای هم که ریختی بر خاک ، سرش دعواست !


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ اسفند ۹۷ ، ۰۷:۳۸
 جاده یک طرفه ام باش ولی بی پایان! 
دست هایت راهنمای این راه بی مقصد
و سرعت گیری از جنس چشمهایت!
۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ اسفند ۹۷ ، ۱۴:۵۵
با من از پیشرفت و تکنولوژی سخن نگو تا وقتی که راهی برای فاصله ها پیدا نکرده اند. پیشرفت یعنی با زدن یه دکمه تو را در آغوش بگیرم و بعد از اون،
لعنت به هرچی پیشرفته!
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ اسفند ۹۷ ، ۱۴:۴۷
اسفند به سرعت می رود و آدمها به پایش نمی‌رسند
من خانه ای قدیمی در کنار اتوبان هستم و به پای ماشین ها نمی رسم
به تو که فکر میکنم ضربان قلبم با سرعت بیشتری می زند؛ ماشینی با سرعت رد می شود، شیشه خانه ای قدیمی به صدا در می آید، تو به سرعت دور شده ای و من،
به پایت نمی رسم...



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ اسفند ۹۷ ، ۱۰:۲۷
من معتقدم دنیای برکه ها دنیای بهتریه حتی اگه شما پیش خودتون فکر کنید که راکد بودن و سکون دنیای مزخرفیه ... راستش گاهی لازمه دست از رفتن برداشت, فقط همین
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ اسفند ۹۷ ، ۰۸:۳۶